؟؟

بعضي موقع ها آدم دلش ميگيره،بعضي موقع ها هم از شدت خوشحالي نميدونه چطوري بخنده؟؟

بعضيا عادت دارن خودشونو بدبخت نشون بدن منم آي بدم مياد!!!!!!!!!الان من ناراحتم ميخوام با يه خاطره دلخوريم يادم بره.

پسرا لطفا ناراحت نشن:

هميشه ازشون متنفر بودم نميدونم چرا!!شايد خيلي از اتفاقاتو از چش اونا مي بينم!يه معلم داشتم كه هميشه باهاش در اين مورد بحث ميكرديم به نتيجه اي نميرسيديم چون اون ميخواست عقايدشو در مورد مردا به من تحميل كنه ،منم كه پررو كم نمياوردمو  .. خلاصه دعوا ميشد!

يه روز اونقدر گفتم كه بيچاره خسته شد گفت هر چي تو بگي:گفتم اگه نسل مردا منقرض ميشد خيلي خوب ميشد!!گفت حيف كه دختري و الّا پسرا جرات نميكنن با من كلنجار برن،اگرم عصبانيم كنن يه چك ميزنم ساكت ميشن!!منم دلم خنك ميشه!گفتم اگه پسر بودم باز نميتونستين بزنين چون من كاملا معقولانه نتيجه گيري كردم!درس اون روز در مورد ازدواج و حجاب بانوان و از اين جور مسائل بود؛ گفتم ببينين استاد اگه مرد نبود دليلي نداش حجاب باشه!گفت از عرب ها خوشم مياد روناز ميدونستي خانوما حق ندارن رانندگي كنن؟گفتم بس كه ابلهن(شرمنده)گف راس ميگيا!!ولي بچه ها تعجب كردم كثيرا ً

چون كه اون جلو من كم آورد!تازگيا هم داييم هي ميگه خانوما نبودن چي ميشد مگه؟؟بيچاره ترسيد باهام بحث كنه چون شما كه بهتر ميدونين ...

خلاصه اين شد كه شدم اعتماد به سقف!!

انا لله و انا اليه راجعون

ميخواستم يه متن طولاني بنويسم ،تلافي اين مدت كه نبودم ولي پس لرزه ها نميذاره!!

آذربايجانيم:چوخ چيچك لرين سولوپ،گئوزلرين ياشالوپ،اوشاخلارون آتاسيز و آنا لارون ياسلي دير! منيم

 آنام:سنين 12 ياشيندا ا ُروج آغيز عاطفه بالان قالدي خرابه آلتيندا،آغلاما آنا گديپ الله يانينا!بو سئوزلري

 گئورننر بو آنا يه ددي اما آنامين اوركي دينجلمدي،چوخ لاري گتدي! آي زيغ دووار وفا اله مدون،داياخ دور

مادون،بت دور سايدون صاحبون قاچاردي!گوناه سنده ديير دنيا بي وفادور! علي بالا قيچون سندي و آنان

 ائولدي،آغلا بلكه دينجله سن!قارداش باجو چيخاردا بولمدون گئوردوخ نغدر چاليشدون!يورول مياسان!

خيلي از گلهايت پرپر شد،چشم ها گريان ،بچه ها يتيم و مادر ها داغدار شد.مادر جان عاطفه ي 12

ساله ات با زبان روزه زير آوار ماند.مادر جان گريه نكن؛رفته پيش خدا.اين حرف ها را شاهدان گفتند اما دل

 مادر آرام نگرفت.خيلي ها رفتند! اي خانه كاه گلي به صاحبت وفا نكردي،پشتيبانش نبودي،اگر محكم

مي ايستادي صاحبت مي توانست فرار كند.تقصير تو نيست چون كلا دنيا بي وفاست!علي جان پايت

شكست و مادرت فوت كرد گريه كن تا كمي آرام شوي،برادر نتوانستي خواهرت را نجات دهي ،ما ديديم

چقدر تلاش كردي!خسته نباشي. بيست و چند روز از اين واقعه مي گذرد اما اين ترس لعنتي همچنان

ادامه دارد!!شايد اين آخرين متني باشد كه با نام روناز پست مي شود!!يه دوست ازت ناراحت نيستم

هرچند نمي دونم تو اين زلزله سالم موندي يا...فقط از يه نفر دلخورم!از هيشكي ناراحت نيستم اميدوارم

 كسي هم از من دلخور نباشه!!